







































تاریخ : دوشنبه 26 مرداد 1394 | 10:52 ب.ظ | نویسنده : Fabulous Solinar | نظرات


Chapter 11
?Enemy Or Friend
دوست یا دشمن؟

لیان نگاهی به رو به رو انداخت و مقداری زیادی آب را دید که از رودخانه ای به داخل غار ختم شده است،سپس نگاهی به ایدا و کلر انداخت و با لبخندی گفت: به نظر خیلی عادلانست!!!!
ایدا نگاهی به لیان کرد و گفت: حالا که عادلانس پس بدون هیچ معطلی به راهتون ادامه بدید من و کلر هم سعی میکنیم سریع باشیم بلاخره خودتون گفتید که یه B.O.W اینجا مخفی شده!!!
خب بقیش
طبقه بندی: (Resident Evil 8 : The War Ends Now (Complete،
برچسب ها: Resident Evil، Resident Evil 8: The War Ends Now،
تاریخ : دوشنبه 6 مهر 1394 | 03:45 ب.ظ | نویسنده : Fabulous Solinar | نظرات


Chapter 10
Hidden Cave
غار مخفی

ایدا و سولین نزدیک غار رسیده بودند!
سولین گفت: اوه خدا باورم نمیشه داریم از میمون بودن در میاییم!ایدا گفت: دیگه تموم شد بلاخره به غار رسیدیم!
سپس هردو هک شات را رها کردند و به زمین فرود آمدند!
سولین نگاهی به داخل غار انداخت و گفت: خب اینم از غار حالا برنامت چیه؟
خب بقیش
طبقه بندی: (Resident Evil 8 : The War Ends Now (Complete،
برچسب ها: Resident Evil، Resident Evil 8: The War Ends Now،
تاریخ : یکشنبه 22 شهریور 1394 | 12:45 ب.ظ | نویسنده : Fabulous Solinar | نظرات


Chapter 6
I was The Cook
من آشپز بودم

لی لی نگاهی به پاندا کرد و متوجه شد که پاندا داره بهش چشمک میزنه! لی لی به زور لبخندی زدو رویش را برگرداند!
سباستین به همراه لی لی به طبقه بالا رفت تا اتاقش را نشان دهد!
لی لی دور شدن آن دو را تماشا کرد و در دلش گفت: واه حتی این خرسم داره به من روحیه میده واقعا که...
خب بقیش
طبقه بندی: (Tekken: Lili`s Dream (Ongoing،
برچسب ها: Tekken: Lili`s Dream، Tekken،
تاریخ : جمعه 20 شهریور 1394 | 01:08 ب.ظ | نویسنده : Fabulous Solinar | نظرات


Chapter 5
I`m The Boss
رئیس منم !!!

لی لی ادامه داد: خب دنبالم بیا،سپس نگاهی به پاندا کرد و گفت: توهم بیااا!
سپس هر3 تایی به بیرون از مدرسه رفتند!
10 ثانیه بعد سباستین از راه رسید و سریع از ماشین پیاده شد و سلام کرد! سپس پرسید: دوشیزه این خانم با این خرس کی هستن؟
خب بقیش
طبقه بندی: (Tekken: Lili`s Dream (Ongoing،
برچسب ها: Tekken: Lili`s dream، Tekken،
تاریخ : پنجشنبه 19 شهریور 1394 | 05:58 ب.ظ | نویسنده : Fabulous Solinar | نظرات


Chapter 9
Black Heart
قلب سیاه

استیو ادامه داد: ولی نمیشناسم اون مرد کیه؟ ولی کلر با من اونجا بود...
آلبرت پرسید: خب کلر اونجا چیکار میکرد اون باید بهت گفته باشه تو اونجا چیکار میکرد؟
استیو فکر کرد و گفت: نمیدونم ولی حتما دنبال کسی بوده!
آلبرت جواب داد: درست حدس زدی! اون به دنبال برادرش میگشته و به اونجا آمده بوده! به دنبال کریس ردفیلد!
خب بقیش
طبقه بندی: (Resident Evil 8 : The War Ends Now (Complete،
برچسب ها: Resident Evil، Resident Evil 8: The War Ends Now،
تاریخ : سه شنبه 17 شهریور 1394 | 01:10 ب.ظ | نویسنده : Fabulous Solinar | نظرات


Chapter 8
New Evil
شیطان جدید

استیو بدون اینکه حرفی بزند در آغوش آلبرت مانده بود و آلبرت همچنان با خوشحالی اورا نوازش
میکرد
بعد مدتی آلبرت استیو را از آغوش خود رها کرد و دستش را به روی شانه اش گزاشت و گفت:چیزی یادت میاد؟
!استیو بدون اینکه حرفی بزند سرش را به نشانه منفی تکان داد
خب بقیش
طبقه بندی: (Resident Evil 8 : The War Ends Now (Complete،
برچسب ها: Resident Evil، Resident Evil 8: The War Ends Now،
تاریخ : یکشنبه 15 شهریور 1394 | 02:11 ب.ظ | نویسنده : Fabulous Solinar | نظرات


Chapter 7
Wongs
وانگ ها

سولین چشمی بالا انداخت و گفت:چه قدر خوب که این تویی که همیشه منو پیدا میکنی نه من تو رو
!ایدا لبخند زد و گفت: درسته ولی هرچی باشه این تو بودی که اولین بار سرغ من اومدی یادت نرفته که؟
!سولین گفت: اما دیگه وضع تغییر کرده
!ایدا دست به کمر ایستاد و نگاهی کرد و گفت: خب اگه ناراحتی برم
خب بقیش
طبقه بندی: (Resident Evil 8 : The War Ends Now (Complete،
برچسب ها: Resident Evil، Resident Evil 8: The War Ends Now،
تاریخ : شنبه 14 شهریور 1394 | 02:44 ب.ظ | نویسنده : Fabulous Solinar | نظرات


Chapter 4
Atonement
تاوان

آسوکا جلو کنار راننده نشست و لی لی به همراه سباستین عقب نشسته بودند!
لی لی با ناراحتی و آرام گفت: سباستین من اصلا تو تاکسی راحت نیستم!! سپس شروع به باد زدن خوودکرد! سباستین جواب داد: دوشیزه بهتر از هیچیه شما باید تحمل کنید بهتر از هیچیه!
سپس لی لی به راننده گفت: آقا لطفا کولرتون رو روشن کنید!
خب بقیش
طبقه بندی: (Tekken: Lili`s Dream (Ongoing،
برچسب ها: Tekken:Lili`s Dream، Tekken،
تاریخ : جمعه 13 شهریور 1394 | 02:00 ب.ظ | نویسنده : Fabulous Solinar | نظرات




Chapter 3
Oh It`s Late
اوه دیر شد

سباستین پیش لی لی رفت و گفت: دوشیزه لطفا خونسرد باشید!
لی لی با ناراحتی گفت: چطور خونسرد باشم آخه؟ نگاه کن دارم بدبخت میشم!
سباستین دستی به چانه خود کشید و گفت: آمم دوشیزه غصه نخورین! تا هفته بعد همه چی درست میشه!
خب بقیش
طبقه بندی: (Tekken: Lili`s Dream (Ongoing،
برچسب ها: Tekken: Lili`s dream، Tekken،
تاریخ : پنجشنبه 12 شهریور 1394 | 07:07 ب.ظ | نویسنده : Fabulous Solinar | نظرات


Chapter 6
... Looking For
به دنبال ...

جسیکا با شک پرسید: استیو برنساید؟ اون دیگه کیه؟
آلبرت جواب داد: کسی که قراره جای من باشه،من خیلی ضعیف شدم فقط یه جسم بی ارزش رو یه صندلی هستم!
الکس با ناراحتی گفت: اوه برادرعزیزم این حرفو نزن تو اسم وسکر رو زنده نگه داشتی و در هرصورت ارزش ویژه ای داری
خب بقیش
طبقه بندی: (Resident Evil 8 : The War Ends Now (Complete،
برچسب ها: Resident Evil، Resident Evil 8: The War Ends Now،
تاریخ : چهارشنبه 11 شهریور 1394 | 05:06 ب.ظ | نویسنده : Fabulous Solinar | نظرات





















لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید